اپوزیسیون از دیدگاه دیالكتیكی (1)
17 Cotmeh 2014 În
هر نیروی اپوزیسیونی كه بر مدار فكری تقدسبخشیدن به سنتز حركت نماید در نهایت به یك تغذیهكنندهی نظام سركوبگر و هژمونیخواه تبدیل خواهد شد...
اهمیت نوع نگرش به مسایل, دیگر بر كسی پوشیده نیست. نگرش استوار بر یك بنیان ذهنیتی سالم میتواند بخشی از راهحل باشد. بویژه در ارتباط با مسالهی جداییناپذیری تئوری و عمل, اهمیت مساله برای ما شفافتر و روشنتر خواهد شد. حتی مقاومت و مخالفت هم اگر بر پایهی دانش و آگاهی درست فلسفی و علمی پایهریزی نشده باشد در نهایت سهمی از موفقیت نخواهد برد. اینكه چرا هر دو واژهی مقاومت و مخالفت را با هم و بهصورت توام آوردهایم, باید بگوییم بر اساس تعریف ما از مخالفت، گروههایی در این عرصه جای میگیرند كه جزو نیروها و عناصر جامعهی دموكراتیك بوده و در مقابل نظام سلطه به مبارزه پرداختهاند. حال این گروههای اجتماعی در كدام برههی زمانی قرار داشته باشند و نظام سلطه دارای چه نوع ساختاری بوده، نحوهی مقاومت و دستاوردهایشان در برابر نظام سلطه و قدرت جزو ارزشهای اجتماعی و انسانی به شمار آمده و خط مقاومت را تشكیل میدهند. از دیدگاه ما اپوزیسیون واقعیای كه بر اساس اصول دیالكتیك رفتار كرده و تا به امروز به رشد و تكاپوی خود جهت رسیدن به اهداف و آرمانهای همهی كسانی كه در این راه فداكارانه تلاش نمودهاند ادامه داده، جبههی این عناصر دموكراتیك است. تلاش و مبارزات آنها در هر جایی كه نظام سلطه برقرار شده برگهای تاریخ نانوشتهیی است كه بایستی برای صیانت از آنها بهعنوان میراثداران این خط مقاومت, نهایت تلاش و فعالیت را انجام دهیم. بدون آگاهی از اصول دیالكتیك هیچ نوع ایدئولوژی و ساختاری قابل بنیادنهادن نیست.
بر اساس دیالكتیك, وجود تز و آنتیتز در درون اشیاء بهعنوان محرك، شرط اساسی است. از لحاظ معنایی هم وجود هر كدام در تقابل با دیگری معنا مییابد. این امر در دوگانههایی كه در كیهان وجود دارند و همه ما با آنها آشنایی داریم مشهود است. دوگانههایی از قبیل، هستی و نیستی، جاندار و بیجان، تاریكی و روشنایی و روح و ماده را در نظر داشته باشید. وجود یكی بدون دیگری معنایی ندارد. هستی، روشنایی و جانداری وقتی معنا دارند كه مفاهیم نیستی، تاریكی و بیجانی ساخته شده باشند. به تنهایی هیچكدام از آنها وجود ندارند، زیرا نوعی نقص كه برهمزنندهی تعادل حیات است بهوجود خواهد آمد. البته نوع نگاهها به دیالكتیك بسیار پراهمیت است. اینكه تركیب تز و آنتیتز به چه صورت میباشد, دیدگاه دیالكتیكی زمینهساز و پیامد همه نوع نگرش، گفتمان و ساختاری است كه بعدها بهوجود میآیند. نگرش و دیدگاههای غلط میتواند انسان و جامعهی انسانی را به سوی سراشیبی سقوط سوق دهد.
اشتباه فاحش در تعریف و توصیف در نهایت زمینهساز اشتباهات بنیانبرانداز در عرصههای پراكتیكی و عملی خواهد شد. شاید بارها این را ابراز داشتهایم كه تعریف و توصیف بسیار مهم میباشند. در واقع نوعی كدگذاری و یا آدرسنویسی است كه در صورت كوچكترین اشتباه میتواند سر از ناكجاآبادی درآورد كه راه بازگشت هم برایش ممكن نگردد. در مورد دیالكتیك هم به این صورت است. تعاریف اشتباه در این باب پیامدهایی ناگوار را با خود به همراه آوردهاند. لذا باید نسبت به اصول و قواعد بنیادین دیالكتیك آگاهی كامل داشته باشیم. به همین منظور بهصورت مختصر به این موارد اشارهیی مینماییم.
نخست اینكه قرارگرفتن اضداد در كنار یكدیگر به نابودی نمیانجامد و وحدتشان هم نه بر مبنای وحدت وجود ارسطویی است كه امكان تكثر و تشخیص آنها از همدیگر وجود نداشته باشد. یعنی بهصورت ممزوجی كه غیر قابل انفصال باشد، درنمیآیند. دوم، تغییر با وجود اضداد صورت میگیرد، لازم و ملزومبودن اضداد برای همدیگر از شروط اساسی است. سوم، هیچ هستی و موجودیتی بهصورت آنی نبوده و حالتی ازلی ندارد.
بیان این موارد برای درك بهتر موضوع بحث ما كه همانا مخالفت یا همان اپوزیسیون است لازم میباشد. درك این مفاهیم در بیان و تعریف خود مخالفت یاریرسان خواهند بود. هر مخالفتی كه بدون آگاهی از این مبانی دیالكتیكی صورت گیرد، به همان راههای اشتباهی خواهد رفت كه خسارات جبرانناپذیر آن در جامعهی بشری هنوز هم هویداست. تلاش برای پیادهكردن آزادی و دموكراسی را كه امروزه ورد زبان همهی تشكلها، سازمانها و احزاب است مگر میتوان بدون درنظرگرفتن اصول دیالكتیك به ثمر رساند. روش رسیدن به مقصود برای هر سازمان و نهادی كه باشد، لاجرم از روش دیالكتیك پیروی مینماید. حال اگر تفسیر غلط از آب درآمد چه؟ خود موضوع دیالكتیك با این نام و تعریف شاید موضوعی با قدمت بالا نباشد. منظورم بیان آن بهصورت تز، آنتیتز و سنتر است. اما از لحاظ درك تاریخی و مفهومی آن توسط بشر به برهههای زمانی بسیار دورتری برمیگردد. برای نمونه به اندیشهی زرتشت توجه نمایید. در اندیشهی زرتشت بهوجود دوآلیتهی تاریكی و روشنایی اشاره شده، یا به تعبیری دیگر اهورامزدا و اهریمن را بهعنوان اضداد نشان داده است. بهتر است كه این اندیشه را از نگاهی دیاكتیكی بررسی نماییم.
شرح داستان اهورامزدا و اهریمن ـكه بعدها در تفكرات زرتشتی بهوجود میآیدـ بسیار مهم است. در بیان اندیشهی زرتشت نكات بسیار مهمی نهفته است. اینكه در بین آنها نبرد و تقابلی دایمی وجود دارد و هرگز از حركت و تكاپو باز نمیایستند. آیا نمیشود آنها را بهعنوان تز و آنتیتز در نظر گرفت؟ یعنی اهورامزدا همان هستی و اهریمن را نیستی و تاریكی به نام كرد كه در برآیند این تلاش مداوم زندگی جاری میشود. به خاطر همین است كه از زرتشت بهعنوان یك فیلسوف یاد میشود. این روند اندیشه در سایر ادیان و اعتقادات پس از زرتشت هم ادامه دارد كه همان قرائت از اضداد بوده و توسط زرتشت بیان شده است. پس جمع اضداد یك بیان فلسفی نو نیست و نشان از یك درك كلی در مورد قضیه در طول تاریخ دارد.
برگردیم به اصولی سهگانهیی كه بیان نمودیم. در مورد اول به این نكته اشاره كردیم كه این اضداد دارای وحدت هستند؛ كنار هم قرار گرفتنشان هم مسبب نابودی نیست. زیرا اگر شاهد این حالت باشیم، خودبهخود حالت محركبودن آنها از میان میرود. وقتی كه محركی هم در میان نباشد، فعالیت و كاری صورت نمیگیرد. ركود و سكون نشان از مرگ و میرایی دارد. قبول این امر مساوی است با نیستی. اما قبول مفهومی تحت عنوان نیستی یا مرگ كه تنها مفهومی ساخته و پرداختهی انسان است، یعنی رد زندگی و زنده بودن، زیرا خود مرگ هم در تقابل با زندگی معنا مییابد. در نهایت هم رد تمامی تلاشهایی است كه برای رسیدن به معنا و جاودانگی صورت گرفته است. زندگی و زندهماندن فرار از بیمعنایی است. همچنین اگر قائل به وحدت وجودی آنها باشیم، بزرگترین مانع را در پیشروی هرگونه تركیب تز و آنتیتز بهوجود آوردهایم. قبول یك نوع از سنتر به نام وحدت وجود, گامبرداشتن بهسوی دگما و قالبگرایی است. در این حالت راه را بر آزادی انتخاب میبندیم. حتی امكان دسترسی تزها به آنتیتزهای متفاوت را از میان برمیداریم. وجود نقطه پایان در این روند تركیبی خلاف روند طبیعی تكامل است. بویژه از لحاظ اجتماعی و مناسبات سیاسی جوامع. در شرایط طبیعی هر انتخاب یا بهتر بگوییم، هر سنتزی كه شكل میگیرد، به معنای ریختن تز و آنتیتز در یك قالب نیست. سنتز بهوجودآمده راهگشای تركیبات دیگری در عرصهی وسیعتری خواهد بود. برای درك بهتر موضوع به مسالهی انفجار بزرگ دقت نمایید. بعد انفجار بزرگ در لحظات نخستین عناصر سادهیی شكل میگیرند و بعد از آن است كه از این عناصر ساده مواد پیچیدهتری بهوجود میآیند. در شروع فرایند تغییر بعد انفجار بزرگ شاهد بهوجودآمدن این عناصر هستیم. هر تركیب بهوجودآمده در اصل بستر لازم را برای فرایند شیمیایی بعد از خود آماده مینماید. برای نمونه نخست، اتمهای سبك هیدروژن بهوجود میآیند و ازهمپیوستن دو اتم هیدروژن، هلیم بهوجود میآید. این روند ادامه داشته و در هر مرحله با توجه به تغییرات صورتگرفته و زمینهی فراهمآمده برای تركیبات دیگر فرایند تغییر، سرعت و تنوع مییابد. هر تغییر و تركیب، بوجودآورندهی حق انتخاب دیگری است. یعنی زمینهی معنایابی و معناپذیری را افزایش میدهد. تركیبها باعث بهوجودآمدن گونهگونی شده، اما این نه به معنای عدم وجود حالت اولیه ماده یا هستی نخستین است. هم تركیب و هم حالت مفرد آن در كیهان وجود دارند.
بهوجودآمدن هر حق انتخاب تازه در اثر سنتزهای جدید، در دو حوزهی كسب معنا قابل بررسی است. اول اینكه معنای بدستآمده نمیتواند بهصورت مجرد و قالبی باقی بماند و به نوبهی خود لازم است كه نسبت به انتخاب آزاد اقدام نماید. دوم اینكه با یك گام به جلو، معنای بهوجودآمده دوباره فرصت تركیب و ایجاد سنتز را با سایر عناصری را كه بهصورت تز آمادهاند بهعنوان آنتیتز داراست. این هم یك اصل كیهانی است كه در آن تنوعات آزادانه دست به سنتر زده و هیچگونه انكاری نسبت به سایرین وجود ندارد. خود معنا هم گسترهی وسیعی است. هر تركیب به معنای ورود به حوزهی حیات است. تلاشی در جهت گسترش و سرشارشدن از معناست. شاید در اینجا لازم باشد كه واژهی زندهبودن و زندگیكردن را هم از هم متمایز سازیم. بر این باوریم كه زندهبودن در حالت مفرد هم وجود دارد، اما حیات یا زندگیكردن در جمع معنا مییابد. تعمیم این قضیه به زندگی انسان و جوامع انسانی مفهوم را گیراتر مینماید. مهمترین نكته در بیان این موضوع كه لازم است در امر مخالفت یا بهتر بگوییم مقاومت با آن آشنایی داشته باشیم، آشنایی با روند دیالكتیكی است كه در حیات اجتماعی جایگاه ویژهیی را داراست. با دقت و تامل در این باره درمییابیم كه چیزی به نام انكار موجودیت یا هستی وجود ندارد. همه به یك اندازه در شرایط زمانی و مكانی برخوردار از حق انتخاب آزادند. تنوعات در یك نظم و ترتیب كیهانی بدون اختلال در روند حیات نسبت به آفرینش انواع دیگر اقدام مینمایند. شناسهها و هویتهای تازهیی بهوجود میآیند. اما انكار هویت را شاهد نیستیم. یعنی جزءهایی كه به چرخهی حیات وارد میشوند، با حفظ موجودیت و هستی خود، در یك حیات نوین قرار گرفته و در همهی جهات دست به گسترش میزنند. توسعهی هستی در همهی جهات است.
در اصل دوم اشاره نمودیم به اینكه وجود تز و آنتیتز در كنار هم برای تغییر لازم و ضروری است. در این میان واژه تغییر از همه مهمتر است. تغییر، بهصورت مداوم با توجه به شرایط زمانی و مكانی و حالتهای پیشآمده صورت میگیرد. در بحث قبلی اشارهیی داشتیم به اینكه سنتز دربرگیرندهی تز و آنتیتز با هم است. اگر یكی از آنها وجود نداشته باشد نقص معنایی را شاهدیم. در واقع نابودی یكی از طرفین معادله ازبینرفتن معادله است. شاید گفته شود كه باید تز و آنتیتز همدیگر را نابود نمایند. این گفتهی كسانی خواهد بود كه خواهان تغییر نیستند. یا اینكه تغییر را به شرط بقای دایمی خود میپسندد. شناخت آنها از تغییر بهصورت یك اصل بازدارنده بوده نه یك اصل حیاتی. برای همین هم قائل به ازبینبردن بخشی از معادله میباشند. نگرش این افراد كه بر اساس نابودی شكل گرفته در واقع, همان نگرش خط مستقیم است كه در تضاد با رویهی توسعهی كیهانی قرار دارد. علت تضاد این اندیشه با اصل توسعهی كیهانی در چیست؟ با توجه به حق انتخابهای بهوجودآمده در كیهان, عرصهی وسیعی برای تركیب تز با آنتیتزهای متفاوت پدید آمده است. نمیشود كه همهی آنها را در یك صف متوالی قرار دارد و منتظر ماند تا در نوبت مناسب سنتزی بین آنها صورت گیرد. حال اگر فرض بر نابودی باشد، هرگز شاهد تركیب با سایر انتخابها نخواهیم بود. تركیبها نه بهصورت یك خط مستقیم و پیشرفتدهنده بلكه در همهی جهات و به همهی اطراف است. یعنی كیهان بهصورت دایرههایی با مركزیت مشترك و یا به وصورت حلزونی در حال توسعه است.
نابودكردن همدیگر راهگشای بحرانهای زیادی شده و باعث گشته كه در جامعهی انسانی هم تنازع بقا بهوجود آید. قائلشدن به نوعی درگیری كه در نهایت باید پیروزی داشته باشد برآمده از این نوع نگرش است. وجود یك راه برای رسیدن به مقصود كه همانا نابودی دیگری است اشتباه بزرگی است. یعنی بایستی برای بقای من طرف مقابلم از میان برداشته شود و اگر من این كار را انجام ندهم، طرف مقابل به این كار دست خواهد زد. در این حالت نگاه تز و آنتیتز به همدیگر بهصورت حریفی مبارزهیی است كه باید از میدان بهدرشده و یا به كلی نابود گردد. تصور كنید، این طرز فكر در میان حاكمیت یا مخالفت وجود داشته باشد، جنگی بیپایان و جویهای خونی كه هرگز خشك نخواهند شد. گرایشات منفعتطلبانه، تكروانه و خودمحورانه بهوجود میآنند. چند برابر تلاشی را كه برای پیروزی صورت گرفته, صرف ایجاد موانع بازدارنده كرده تا هر گونه احتمال سربرآوردن یا مقاومت مخالفان را از میان بردارند. سوال مطرحشده در این قسمت این خواهد بود كه آیا دستاورد مربوطه نزدیك به آزادی است؟ با توجه به این اصل كه آزادی در حیات اجتماعی معنا مییابد و حیات اجتماعی فردی و یكسویه وجود ندارد، پس دستاورد مزبور را هم نمیتوان در زمرهی آزادی به حساب آورد. اعتقاد به این روش دیالكتیكی بهوجودآورندهی نگاهی قدرگرایانه نیز هست. سایهی توطئه همیشه و بهصورت پایدار حس خواهد شد. گروههای برخوردار از این دیدگاه، در صورت پیروزی بر طرف مقابل، هرگونه زمینهی ظهور دوباره را نابود مینمایند. در تمامی جوامعی كه نهادهای اجتماعی جایی برای تعریف ندارند، این طرز نگرش حاكم است. زیرا نهادهای مدنی را بستری برای رشد این گروههای مخالف میدانند.
در اصل آخر هم به این اشاره كرده بودیم كه هیچ هستی و موجودیتی بهصورت آنی بهوجود نیامده و ازلی و ابدی نمیباشد. آنی بهوجودآمدن یعنی اینكه هستییافتن و شروعِ بودن از هیچ، كه این امر هم امكان ندارد. مثلا در برخی از مباحث بویژه در باب دین گفته میشود كه قبل از بهوجودآمدن گیتی و كیهان هیچ هستیای وجود نداشت. این تلاشی است برای نشاندادن ازلی و ابدیبودن موجودیت. تفسیری اینچنین، باعث بهوجودآمدن نوعی از تفكر غیراجتماعی گردیده كه بسیار مخرب است. حكومتهای مطلقه هم در مراتب بعدی تبلوریافته از همین نگرشند. در حال حاضر هم این تفكر در نظام سرمایهداری غربی ترویج داده میشود. در بخش نگرشهای تاریخی به مسالهی مقاومت و مخالفت به توضیح بیشتر این موارد میپردازیم. شاید این نوع برداشت از دیالكتیك را تنها نگاهی دینی و متافیزیكی به شمار آورید، اما واقعیت امر چیز دیگری است و نظام جهانی بیشترین استفاده را از نوع نگرش دیالكتیكی مینماید. در این حالت جای سوال باقی نمیماند و وحدت وجودی كه منشاء آن نامعلوم است همه چیز را احاطه كرده و پرسش در مورد چرایی آن، سوالی اشتباهآمیز قلمداد میشود. در این میان تمامی اندیشههای فلسفی بكار گرفته میشوند،تا از این راهگذار به تحكیم بنیانهای این هستی همت گمارند. میبینید كه حكومتها سعی مینمایند كه خود را در پیوند با یك نیروی متافیزیكی خارجی خوب یا بد تعریف نمایند. خاستگاه این تعریف همان برداشت دیالكتیكی از سنتز است. با توجه به اصول بیانشده در باب مسالهی دیالكتیك، میتوان دیدگاهها را به سه دسته تقسیم كرد.
1ـ وحدت اضداد و سیر پیشرفت دائمی سنتز:
دسته اول كه اعتقاد به وجود اضداد داشته ولی در نحوهی تشكیل سنتر و نوع كاركرد آن دچار نوعی خوشبینی است و هر سنتزی را مثبت و نیك میبیند. قائل به سیر پیشرفتی دایمی است. وجود تز و آنتیتز را بهصورت توام در سنتز قبول دارد. نابودی آنها را نمیپذیرد و بازنمودشان در سنتز را لازم میداند، كه همان پایداری نیروی محرك برای ادامهی حیات است. اما در مورد نتیجه، با مشكل اساسی روبهروست. این را در دیالكتیك هگل مشاهده مینماییم. مثبتدیدن همیشگی سنتزهای بهوجودآمده اشتباه بزرگی است. برداشت مثبت یا منفی از دیالكتیك نگرشی انسانی است. اگر دیالكتیك را به دو حوزهی طبیعی و اجتماعی (طبیعت دوم) تقسیم نماییم, در حالت طبیعی سنتز نیك و بد نداریم. با توجه به اینكه انسان موجودی است كه به خود و پیرامونش معنا میبخشد، لذا برای دیالكتیك هم معانی پیشرفتی و پسرفتی یا مثبت و منفی را بهوجود آورده و به این صورت با پیرامونش رفتار مینماید. در این حالت نوع دیدگاه فرد یا گروه بر زندگی و اخلاق و نحوهی برخوردشان هم تاثیرگذار است. شاید سنتز بهوجود آمده از لحاظ اجتماعی با خود تخریباتی را به همراه داشته باشد، اما بهعلت وجوه پنهان آن قادر به درك با دیدن مستقیم نباشیم. نیكانگاری باعث خواهد شد كه وجود نیروهای مقاومت را انكار كرده و حتی در راستای تخریب این توان گام برداریم. نمونهی بارز این نوع از نگرش، دولت است. دولت كه اقتدار مشروعیتیافته به وسیله حقوق بوده، در حال حاضر بزرگترین معضل است.
سالهاست كه مبارزهیی بیامان در راستای كاهش فشارهای دولتی و كوچككردن حجم دولت انجام میپذیرد. زیرا بر اساس فلسفهی هگل، دولت را ـكه برخاسته از انحصارات نظامی، فكری، اقتصادی و سیاسی بودهـ مثبت ارزیابی كرده, مشكل به اینجا ختم نخواهد شد، خطرناكتر از آن تقدسبخشیدن به سنتز است. كاری كه تابعان هگل این وظیفه را بهخوبی بهجای آوردند. تقدس بهوجودآمده راه را بر هرگونه مقاومت میبندد. در نهایت هم مبارزه با این تقدس حكم مرگ را در پی خواهد داشت. عجیب هم نیست كه به این حالت دچار شویم. وقتی كه برآیند را نیك میبینیم و بدون شك دچار شیفتگی مفرط نیز خواهیم شد. همین شیفتگی و نیكبینی، انسان را از لحاظ معرفتشناسی دچار سردرگمی مینماید. نگرشی اینگونه به دیالكتیك فرقی با غالبشدن آنتیتز بر تز ندارد. تنها فرقی را كه میتوان از لحاظ سیاسی در مواجهه با قدرت تقدسیافته برای آنها قائل شد، این است كه در حالت اول نابودی تز و در حالت دوم ضمیمهسازی (انتگراسیون) تز مدنظر است. ضمیمهشدن، بازگشت به همان تئوری وحدت وجود است. حتی مقدسشمردن و ارایهی تفاسیر متافیزیك از ماجرا، رویآوردن به دگماتیسم و قالبگرایی است. برخورداری از این نوع از اندیشه برای هر سازمان و نهاد و حزبی در زمان حاضر نشان از انقباض فكری و سیاسی آن دارد. در طول تاریخ هم اگر چنین جنبشی وجود داشته باشد، تنها توانسته با برخورداری از یك نیروی قهریه, موفق به كسب برخی از دستاوردها و حفظ آنها بهصورت موقت گردد. البته دستاوردهایی كه هرگز دموكراتیك نخواهند بود. تقدس بهوجود آمده در این حالت نیروهای تابعه را به تلاش هر چه بیشتر برای حفظ سنتز وامیدارد و در سركوب نیروهای دموكراتیك دست آنها را باز خواهد گذاشت. تدوین قوانین مفصل برای دفاع حقوقی از سنتز و به بنبستكشانیدن اخلاق و ارزشهای جامعه كه همان نیروی پیوستجمعی عناصر دموكراتیك بوده، از دیگر نقاط ضعف موجود در این نگرش است. هر نیروی اپوزیسیونی كه بر این مدار فكری حركت نماید در نهایت به یك تغذیهكنندهی نظام سركوبگر و هژمونیخواه تبدیل خواهد شد. احزاب و گروههای طرفدار دولت را كه خواهان تقسیم قدرت بوده و تلاش آنها برای جذب در بدنهی دولت است دربر میگیرد. همچنین نیروهای اصلاحطلب را كه كلیت نظام را قبول دارند و تنها خواستار برخی از تغییرات و گشایشها برای ایجاد زمینهی جذب هستند. حتی حملهی این گروههای به اصطلاح مخالف كه میتوان از آنها بهعنوان "مخالفان مشروط" نام برد، به ساختار است، نه به محتوا. زیرا از لحاظ محتوایی تفاوتی بین خود و مقام مقابل نمیبینند. حمله به محتوا برای آنها به معنای نابودی است. همچنین تلاش تمامی این گروههای اپوزیسیون در راستای كمك به پایداری سیستم است. جدال بین كهنه و نو از گفتمانهای این سازمانهای و گروههای مخالف است. تمكین و قبول پدیدههای نو به امری ملموس تبدیل شده حتی اگر قدرت یا دولتـ قدرتی نوین باشد.
برگرفته از شماره 69 مجله ولاتی ئازاد
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42